• Հայերեն
  • English
  • Français
  • Georgian
  • Русский
  • Español
  • Deutsch
  • فارسی
  • Türkçe
  • Italiano

تبریز: روز دوم

روز دوم شروع شد. در صبح ما بیدار شدیم کاملا استراحت کرده بودیم، زیرا روز گذشته خیلی خسته کننده بود . ما با  کنجکاوی و انتظارات جدید بیدار شدیم. اول ما صبحانه خوردیم و کباب ایرانی را امتحان کردیم، ما خیلی زیاد در باره کباب ایرانی شنیده بودیم. خوشمزه تر بر خلاف کباب های ما بود.
 
 پس از صبحانه ما بلافاصله به دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه نمکی رفتیم. دریاچه زیبا بود، آن قدر گرم و دلپذیر بود که وارد آب شدیم. اما با وجود این همه دریاچه یک مشکل محیط زیستی جدی داشت. به دلیل استفاده از آب، کاملا خشک شده بود. آنجا مردم محلی دیدیم که یک رقص ملی رقص کردی را رقصیدند و به ما تدریس کردند.
 
سپاس به خوی رفتیم. یکی از باغ ها انتخاب کرده در شرایط پیکنیک از هندوانه لذت بردیم. ما همچنین با مردم محلی که داشتند  استراحت می کردند، بازی کردیم.
اینجا بود که یک برای حرف زدن با راننده اتوبوس ما فرصت مناسبی داشتیم. او در باره مناظر و غذاهای ایرانی سخن می گفت. سپس او تأکید کرد که او در باره زیبایی ارمنستان شنیده و در تابستان از ارمنستان بازدید خواهد کرد.
 
نزدیک شب بود. ما مجبور بودیم هم ایران و هم گروه ایرانی مغری را ترک کنیم. هر دو دردناک بودند، اما ما مجبور بودیم. همکاران جدید ما در مغری وعده داده اند که هر چه زودتر از مجتمع آموزشی ما بازدید کنند.
گوریس در انتظار ما بود.  خانواده واردان کاراپتیان معلم تاریخ ما  با شادی ما را استقبال کرد. ما دوباره خسته بودیم، زیرا روزی بسیار سیر داشتیم. به نظر من این یک نشانه خوب از روز است.
ما زود به رختخواب رفتیم، چون سیونیک شگفت انگیز منتظر ما بود.
 
مفصل در وبلاگ آرا شاهوردیان.
مشاور: دیانا نظریان.